دیروز عصر قرارشد ماموریت به تهران برم و شب گذشته سایدای گلم پیشم نبود وای چه سخته تا صبح هزار بار فکر کردم سایدا پیشم خوابیده و بیدار میشدم و میدیدم نیست چند بار بیدار شدم و خواستم براش آب بیارم. مامان واقعا آرامش ندارم بدون صدای نفسهات ولی قول میدم هرچی خواسته بودی برات بخرم